p17

پرش نصف شب

ویو یورا

خواب بودم ک با احساس کردن چیزی روی خودم بیدار شدم
ب محض اینکه چشمامو باز کردم با صورت کسی رو ب روم مواجه شدم و تکونی خوردم
خواستم بلند شم ک دیدم دستش دورمه
داشتم ب صورتش نگاه میکردم موهای توی صورتشو زدم کنار
وقتی خوایه چقدر کیوت میشه
از این همه کیوتیش لبخندی زدم و ب نگاه کردنش ادامه دادم ک نفهمیدم کی خوابم برد
صبح پاشدم دیدم نیست رفتم سرویس و اومدم پتو رو صاف کردم روی تخت و خواستم برم بیرون با ناامیدی دستگیره در رو پایین کشیدم ک در باز شد تعجب کرده بودم
رفتم پایین بوی خوبی میومد رفتم مست اشپز خونه ک دیدم داره چیزی درست میکنه
نمیدونم چرا بازم لبخندی روی لبم اومد
رفتم سمتش
ی: صبح بخیر
ک: عا بیدار شدی...... صبح بخیر
ک: بیا بشین صبحونه بخور بعدشم با هم حرف بزنیم
ی: درباره چی؟
ک: فعلا صبحونتو بخور


نظر یادتون نره💜
دیدگاه ها (۲۲)

p18

p⑧

p⑦

p۱۶

My sweet trouble 29✨صبح با برخورد نور به صورتم بیدار شدم، چش...

{مافیای من}{پارت ۱۰}باشه عشقم بخواب کوک ویو همین طور مونده ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط